در روايت است كه شخصي نزد امام صادق(ع) آمد و عرض كرد: يابنرسولالله، من عادت به گناه پيدا كردهام، چه كنم تا از اين عادت رهايي يابم؟
حضرت از راه تحريك عاطفه وارد شدند يعني وجدان اخلاقي او را تحريك كرده فرمودند: اگر ميخواهي گناه بكني و عادت بر آن پيدا كردهاي، مانعي ندارد، اما در موقع ارتكاب عمل حرام و انجام گناه، چند مسئله را رعايت كن؛
اولاً اينكه كارهايت را در جايي انجام بده كه خدا تو را نبيند و تو در محضر حقتعالي واقع نشود.
عرض كرد: يابنرسولالله، من هر كجا كه بروم از ديد الهي مخفي نيستم!
حضرت فرمودند: پس در وقت گناه، از ملك و سرزمين خدا بيرون برو، چرا كه معصيت صاحبخانه، آن هم در خانه ی او، خيانت به اوست.
آن مرد گفت: يابنرسولالله، كجا بروم كه ملك خدا نباشد؟ همه جا متعلق به اوست.
امام(ع) فرمودند: خوب، لااقل روزي او را نخور!
جواب داد: يابنرسولالله، مگر ميشود روزي او را نخورم؟ از هر چه استفاده كنم، نعمت اوست، هر چه بخورم و بياشامم از خداوند است.
حضرت نحوه ی بحث را عوض كردند و فرمودند: اشكالي ندارد، در محضر خداوند، با استفاده از نعمتهاي او و در ملك او گناه بكن ولي زمانی كه عزرائيل براي گرفتن جان و قبض روح تو آمد، جانت را نگهدار و آن را از فرشته مأمور الهي حفظ كن.
و وقتي جوان براي اين كار هم به عجز و ناتواني خويش اقرار نمود، امام صادق(ع) كه به نتيجهگيري نزديك ميشدند، آخرين مسئله را هم برايش به اينگونه يبان فرمودند كه:اگر حافظ جانت نيستي و نميتواني آن را از مَلَك محافظت نمايي، پس وقتي كه او جانت را گرفت، در مقابل ملائكه مأمور دوزخ مقاومت كن تا به جهنم نروي.
جوان، با ناراحتي اظهار داشت آن موقع، روز بيچارگي من است و اختياري ندارم و آنها مرا بزور ميكشانند و به طرف آتش ميبرند.
حضرت فرمودند: بيچاره! پس عادت به گناه يعني چه؟ پس اصرار در معصيت چرا؟؟!
بحارالانوار / ج78، ص126.
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:خواهش میکنم